مینی مال ِ نمی دانم چندم !!

ساخت وبلاگ
همه چیز مرتب بود ؛ اما کفش ها کوچکتر از آن بودند که به پایش بروند.
نگاهی به پری مهربان کرد. برای جشن داشت دیر می شد.
شانه ای بالا انداخت.
"اشکال نداره"
سیندرلا این را گفت و پا برهنه سوار کالسکه شد.


" وحید محسنی"

شعر _ داستان...
ما را در سایت شعر _ داستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3vahidmohseni5 بازدید : 190 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 4:09